یادداشت های روان شناختی میلاد عطائی




قبل از آنکه بطور اخص تعادل در رفتارِ انسانی را به قلم نگاشت ، ماقبلِ آن باید تعریف صحیح و دقیقی از سلامتی و عقلانیت بوجود آورد . "سلامتی" به معنی استفاده و امکانِ بهره گیری از ذهن و مغز در کمترینِ حالات اختلال زا و مشکل سازی که بدن انسان یا نتایج رفتاریش را به سٌخره گیرد . "عقلانیت" به معنای استفاده صحیح از توانایی ذهنِ انسانی برای شناختِ کارکردِ راستینِ پدیدار ها چونان طبیعت راستین شان ، همگی اینرا به ما می گویند که انسان سالم و عقلانی می تواند تعادل و تناسبی در رفتارش داشته باشد و بدین وضع درد و رنج کمتری در زندگی خواهد داشت . هر چند می باید در نظر آورد که مراد از سالم زیستی در تضاد غائی با بیماری قطعی نیست ، انسان در حینِ اینکه از منظرِ طبیعی و بیانی با دیگران خوب و خوش خودش را معرف می شود ، می تواند در چند سطوح آمادگی ، دانش ، توانایی لازم برای استفاده دٌرست از ویژگی های روانی ذهنی خودش را نداشته باشد و در این میان مسائل زندگی به عنوان "آسیب" قدرت ایجاد اختلال را بر این عناوین دارند . متعادل زندگی کردن را جائی به ما نمی آموزند ، مدارس یا پدران و مادران نمی توانند با ایجاد یک سر فصل بگویند تعادل در مقابلِ افراط و تفریط چه جایگاهی دارد و گر چنین بکنند و بخواهند نیاز به یکسری دانش عمیق از اصولِ روابط انسانی به روش علمی می باشد . در تاریخ جوامع انسانی آدمیان رفتار مستقل از اعتدال کم نداشتند و در بیشتر مواقع آنرا طبیعی می دانستند . در این میان آن دسته از فرزندانی که بدون مواجه آگاهنده رویه و برخورد متعادل و متناسب را در زندگی خویش یافته اند ، در کودکی تصاویری به میزان کافی در ذهن دارند که برای بزرگسالی کمرسانِ آنان باشد . باید گفت که ارزشِ این دارائی از طبیعتِ رفتاری خانواده سالم یا ناسالم و بدینصورت محیط آموزشی بر می خیزد . اگر کودک در وقتِ تعلیم و تربیت جلوه ای از تعادل را ببیند ، به مرور در می یابد که برای خوردن یک لیوان آب می باید صبر کٌند تا غذا به اتمام برسد ، رنج صبوری را به جان بخرد تا فاصله ای میان خوردن غذا و بعد کاهش حس تشنگی بسازد . روزی که تعادل و تناسب جائی نداشته باشد ، کودک آنقدر آب می نوشد که دل درد می گیرد و سرآخر خانواده دلیلِ عمل را منتسب به رفتار نداسته کودک می نامند .باید گٌفت تعادل در فتار ما از آنرو اهمیت دارد که بتوانیم میان آرزو و اهداف خود تفکیک کٌنیم و مابعدِ آن درگیر موضوعی مهم بشویم ، یعنی چگونگی استفاده از موضوع مشخص که آنرا را هدف خاص خود بخوانیم و آنرا با نظم و برنامه به انجام ببریم.همچنان چیزی در این میان کمرنگ است . ایجاد استراتژی و افزودنِ هدف ، همراهی با نظمی در عمل و داشتن یک برنامه منسجم همگی نا کافی هستند تا و قتی که بدانیم "اندازه و وزنِ هدف چقدر است؟ " حمام رفتن در صیحگاه مهم تر است یا رفتن و خرید کردن ؟ سرِ کلاس درس حاضر بون یا با دوستان به ورزش و سرگرمی رفتن ؟ کلیدِ این موضوع بر این پرسش نهفته که "چه میزان باید رعایتی عقلانی برای کوشش و زحمت های خود در آن به انجام بیاوریم ؟" موضوع اعتدال و تناسب رفتاری دقیقا در اینجا معنا می گیرد. روزی که می خواهیم پزشک بشویم و بگوئیم یک ماه از منزل خارج نشوم تا شب و روز درس بخوانم زیرا برای یک هدف حاضر به آن شٌدیم که ضرر و هزینه های دیگری به اشکالی تولید کٌنیم که یکی شان موضوع سلامت جسم است و سالم بودنِ بدن و روان انسان اولین و ضروری ترین موضوعِ آدمی ست . ما برای آنکه بتوانیم تعادل و تناسبی در رفتار داشته باشیم تقسیمی روشن از ضروری ترین نیاز ها و غیر ضروری بر شناسیم و می باید بوجود بیاوریم . ورزش کردن قطعا ضرور دارد ، استحمام بدن یک اصل ضروری است ، داشتن روابط انسانی یک ضرورت طبیعی می باشد ، فیلم و سریال دیدنِ ضرورت اصلی زندگی ما نیست ، بسیاری از تفریحات به دلیلِ بودن ما گره نخورده اند . حال با آگاهی از ضرور های متنوع می باید جدولی بوجود آورد و هر رفتار مهم خود را در نقاطی جای داد ، آنچه اهمیت دارد در اینست که بر این زمان مهم ِ کوتاه روز چگونه باید مدیریت زمانی صورت بگیرد که بشود اعتدال میان خواستن ها به انجام برسد . شناختِ ضرورت روشِ انجامِ آنرا به ما نمی آموزاند زیرا درگیرِ وسوسه ها و خواهش های بسیاری هستیم ، آنچه که تناسبی به روابط و رفتار ما به عنوان نتیجه و آنچه که اعتدال را به عنوان عٌنوان و روشِ رفتاری بوجود می آورد - شناختِ دقیقِ اندازه موضوعاتی هست که هر انسان برای خود تعدادِ بسیاری آنرا دارد - منطقِ ناشی از این شناختِ تحلیل و تفکیک ِ آن با واقعیت ، علم ، اخلاق است . واقعیت تعیین می کند که در بدو نخست باید ورزش کرد یا درس خواند ، علم و اخلاق به ما می گوید تصمیم دٌرست برای مسائل فردی وتنظیمِ رفتار با خود و دیگران چگونه بوجود بیایند .


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها